کتاب بادبادک باز روایتی است از زندگی امیر، یک پسر افغانی که به او به شکل اولشخص داستان را بازگو میکند. داستان قبل از اغتشاشات افغانستان شروع میشود و در خود داستان با اغتشاشات نیز مواجه میشویم.
کتاب بادبادک باز
نویسنده: خالد حسینی
مترجم: زیبا گنجی، پریسا سلیمان زاده
قطع: رقعی
تعداد صفحات: ۴۲۴
بادبادک باز
بادبادک باز نخستین اثر منتشرشده خالد حسینی، رمانی به زبان انگلیسی است.
این رمان نخستین اثر یک نویسنده افغانستانی به زبان انگلیسی محسوب می شود.
در سال ۲۰۰۷ میلادی فیلمی بر اساس این کتاب ساخته شد.
داستان از زبان امیر روایت می شود،
امیر یک نویسنده اهل افغانستان از تبار پشتون ساکن کالیفرنیا است که برای نجات یک بچه راهی افغانستان میشود؛
افغانستانی که در تحت حاکمیت طالبان است
و یکی از سخت ترین دوران تاریخ چند هزار ساله اش را سپری می کند
و به بهانه این سفر به افغانستان امیر داستان زندگی اش را تعریف می کند.
روایت این رمان دوستی امیر با حسن است؛
امیر در سن ۱۲ سالگی به یار همیشگی خود حسن خیانت می کند
و این گناه تا سال ها مانند یک استخوان در گلویش گیر مانده و حتی شادترین لحظات زندگی را برای او تیره و تار می کند.
در سال ۱۹۷۹ با حمله روس ها به افغانستان امیر با پدرش (بابا) از افغانستان فراری می شوند،
و تمام روزهای تلخ و شیرین گذشته را هم در ذهن خود به فریمانت می برند.
در این زمان طالبان حسن و همسرش را به دلیل تعصبات قومیتی در افغانستان،
به قتل می رسانند و تنها پسری معصوم (سهراب) از آن ها به یادگار می ماند،
پسری که در دستان طالبان اسیر می شود.
امیر با شنیدن این داستان به خاطر جبران خیانتش نسبت به حسن تصمیم به نجات دادن ان پسر می گیرد
و از آمریکا دوباره به افغانستان برمی گردد و آنجا با حقیقتی درباره ی پدرش و حسن روبرو می شود…
تکه هایی از کتاب
- آیا اصلا داستان کسی به پایان خوش می انجامد؟
هر چه باشد، زندگی فیلم هندی نیست که همه چیز به خیرو خوشی تمام شود.
افغانها دوست دارند که بگویند زندگی میگذره بی اعتنا به آغاز و پایان،
زندگی مثل کاروان پر گرد و خاک کوچ کنندگان آهسته آهسته پیش می رود.
- بابا گفت: «فقط یک گناه وجود دارد والسلام. آن هم دزدی ست.هر گناه دیگری هم نوعی دزدی است.»
اگر مردی را بکشی، یک زندگی را می دزدی.
حق زنش را از داشتن شوهر میدزدی، حق بچههایش را از داشتن پدر می دزدی.
وقتی دروغ می گویی، حق کسی را از دانستن حقیقت می دزدی.
وقتی تقلب می کنی، حق را از انصاف می دزدی. می فهمی؟
- گفت: خیلی میترسم. گفتم: چرا؟
گفت: چون از ته دل خوشحالم دکتر رسول. اینجور خوشحالی ترسناک است.
پرسیدم آخر چرا و او جواب داد: وقتی آدم اینجور خوشحال باشد، سرنوشت آماده است چیزی را از آدم بگیرد.
شما می توانید هر کتاب و لوازم تحریری که می خواهید از فروشگاه اینترنتی ترنج مارکت سفارش دهید و در سریع ترین زمانِ ممکن درب منزل تحویل بگیرید.
سفارشات سایر شهر ها هم بر اساس روش پستی که انتخاب می کنید در کوتاه ترین زمانِ ممکن به دستتون می رسه
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.